روز مادر، روز یادآوری عشق و ایثار

Image

روز مادر که می‌آید، گویا تمام دنیا آرام‌تر و گرم‌تر می‌شود. انگار این روز، فرصتی است برای بازگشت به تمام خاطرات کودکی، لحظاتی که دستان گرم مادرم را می‌گرفتم و قدم‌های کوچک و ناآگاهانه‌ام را به اعتماد نگاهش برمی‌داشتم. روز مادر برای من فقط یک روز در تقویم نیست؛ بلکه روزی است که یادآور عشق بی‌پایان، فداکاری بی‌حد و مرز و تمام ایثاری است که مادرم در طول زندگی برای من کرده است.

مادرم، زنی که نامش همواره برایم با مفهوم عشق، صبر و قدرت گره خورده است. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، نمی‌توانم لحظه‌ای را بیابم که او برای من نبوده باشد. از اولین باری که تب کرده بودم و او تمام شب را کنارم بیدار ماند تا لحظاتی که گریه‌های کودکانه‌ام او را نگران می‌کرد، مادرم همیشه همان جایی بود که باید باشد؛ کنارم، حامی‌ام، پناهگاهم.

یکی از زیباترین خاطراتم مربوط به روزهایی است که سختی‌های زندگی ما را احاطه کرده بود. روزهایی که شاید کم‌تر کسی می‌توانست امیدوار بماند. اما مادرم، با لبخندی که هرگز از چهره‌اش محو نمی‌شد، به ما امید می‌بخشید. یادم هست که چگونه با دستان خسته‌اش نان می‌پخت و ما را دور سفره‌ای ساده جمع می‌کرد. آن لحظه‌ها شاید از نگاه دیگران عادی به نظر می‌رسید، اما برای من معنای عمیقی داشت: مادرم، حتی در سخت‌ترین شرایط، باز هم عشق را در خانه جاری می‌کرد.

روز مادر برای من یادآور لحظاتی است که مادرم بی‌هیچ چشم‌داشتی، همه چیزش را برای خوشبختی من فدا کرد. او همیشه می‌گفت: “مادری یعنی عاشق بودن بدون انتظار.” این جمله را بارها از زبانش شنیده‌ام؛ اما هر بار با نگاهی عمیق‌تر به رفتارهایش، معنای واقعی آن را درک کرده‌ام.

زندگی مادرم پر از داستان‌های ناگفته‌ای است که هر کدام‌شان می‌تواند درس بزرگی برای من باشد. او زنی است که با تمام محدودیت‌ها و دشواری‌ها، راهی پیدا کرد تا زندگی بهتری برای من بسازد. او همیشه در دلش آرزوهای بزرگی برای من داشت و هر کاری که می‌توانست انجام می‌داد تا من به آن‌ها برسم.

یکی از خاطراتی که هرگز فراموش نمی‌کنم، زمانی بود که مریض بودم و شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم. مادرم تمام شب کنارم می‌نشست، دستم را می‌گرفت و با لالایی‌هایش آرامم می‌کرد. وقتی چشمان خسته‌اش را می‌دیدم، می‌دانستم که او چقدر برایم نگران است. اما هرگز حتی یک کلمه شکایت از زبانش نشنیدم. او همیشه می‌گفت: “تا زمانی که تو خوب باشی، من خوشحالم.”

روز مادر، فرصتی است تا به تمام این لحظات فکر کنم و دوباره یادآوری کنم که چقدر به مادرم مدیونم. اگر امروز کسی هستم، اگر توانسته‌ام در زندگی‌ام موفقیتی به دست بیاورم، همه و همه به خاطر عشقی است که مادرم در وجودم کاشته است.

گاهی با خودم فکر می‌کنم که آیا من هم روزی می‌توانم حتی ذره‌ای از آنچه او برایم انجام داده است، جبران کنم؟ پاسخ این سؤال همیشه برایم دشوار بوده است. زیرا می‌دانم که عشق مادری چیزی نیست که بتوان آن را با کلمات یا حتی اعمال بازپرداخت کرد.

امروز، وقتی به چهره‌ی مادرم نگاه می‌کنم، می‌بینم که چقدر زمان سریع گذشته است. خط‌های روی صورتش، دستان خسته‌اش، همه و همه نشانه‌های سال‌ها زحمت و تلاش برای ما هستند. من می‌دانم که این‌ها هرگز نمی‌توانند آن عشقی را که در قلبش برای ما دارد، محدود کند.

روز مادر برای من فقط یک جشن نیست؛ بلکه فرصتی است برای گفتن حرف‌هایی که شاید در طول سال فراموش کرده باشم. فرصتی است برای بوسیدن دستانش، برای تشکر از تمام زحماتش و برای این که به او بگویم چقدر دوستش دارم.

مادرم، تو همیشه برای من نماد عشق و ایثار خواهی بود. تو به من یاد دادی که زندگی چیست، که چگونه با مشکلات روبه‌رو شوم و چگونه عشق بورزم. تو به من نشان دادی که قدرت واقعی در قلبی است که برای دیگران می‌تپد.

اگر امروز به افتخارت می‌نویسم، اگر امروز به تو فکر می‌کنم و می‌خواهم این کلمات را با همه به اشتراک بگذارم، به این دلیل است که تو شایسته‌ی هر لحظه قدردانی و عشق هستی. تو شایسته‌ی تمام دنیا هستی، مادرم.

مادرم، روزت مبارک!

نویسنده: بهار ابراهیمی

Share via
Copy link