سال جدید، سفر و ماجراهای جدید

Image

همیشه می‌گویم وقتی سال جدید می‌شود، زندگی نیز سفری تازه را آغاز می‌کند. سال نو فرصتی برای تغییر، رشد و تجربه‌های جدید است. هر سال، مانند فصلی تازه در کتاب زندگی، ما را به سوی مسیری ناشناخته هدایت می‌کند و یک فرصت و یک چالش جدید برای ماست.

من، دختری هستم که ۱۴ سال زندگی کرده و این ۱۴ سال از زندگی‌ام را با تجربیات متفاوت سپری کرده‌ام. شاید در آغاز، تنها یک کودک بودم؛ اما حالا می‌دانم که هر سال، تغییرات تازه‌ای در زندگی‌ام رقم می‌خورد. گاهی زندگی مسیرهای جدیدی برایم می‌سازد، مسیرهایی که باید با دقت و احتیاط در آن‌ها قدم بردارم.

این مسیر، پر از پیچ‌وخم‌های ناشناخته است. گاهی با غم و ناامیدی روبه‌رو می‌شوم و گاهی شادی و امید همراهم می‌شود. غم و شادی مانند دو رهگذرند که هر از گاهی در مسیر زندگی ظاهر می‌شوند؛ اما هیچ‌وقت همزمان با هم نمی‌مانند. لحظاتی که در تاریکی فرو می‌روم، احساس تنهایی می‌کنم. اما می‌دانم که حتی در تاریکی، نوری کوچک می‌تواند مسیرم را روشن کند.

گاهی این نور کوچک، یک انسان است؛ کسی که ناگهان در مسیرم قرار می‌گیرد، دستم را می‌گیرد و کمک می‌کند تا دوباره برخیزم. هر سال، افرادی وارد زندگی‌ام می‌شوند که برخی دوستانی هستند که فقط بخشی از مسیر را با من می‌پیمایند؛ اما بعضی‌ها تا پایان مسیر همراهم می‌مانند. در این سفر، درس‌های زیادی آموخته‌ام؛ از معلمانم، از دوستانم و از خانواده‌ام. هر تجربه‌ای که کسب کرده‌ام، راهی برای رسیدن به اهدافم بوده است.

در این مسیر، گاهی با ترس، گاهی با شجاعت، گاهی با غم و گاهی با شادی قدم برداشته‌ام. لحظاتی بوده که دردهایم مرا از حرکت بازداشته‌اند؛ اما همیشه کسی بوده که دستم را گرفته و گفته است: «بلند شو! هنوز راه زیادی پیش رو داری…»

سال‌ها گذشته‌اند و من با دیدن آدم‌های جدید، تجربیات جدیدی کسب کرده‌ام. برخی مرا ترک کرده‌اند، برخی مخالفم شده‌اند و برخی همچنان کنارم مانده‌اند. گاهی از دست داده‌ام؛ اما در عوض چیزهای ارزشمندتری به دست آورده‌ام. اکنون در آستانه‌ی پایان سال ۱۴۰۳ هستیم و مسیری تازه به نام ۱۴۰۴ در انتظار ماست؛ مسیری که در روزهای مشخص آغاز می‌شود، روزی خوب برای شروعی تازه، با قدم‌های نو و همراهان جدید.

قرار است ماجرای تازه‌ای آغاز کنم، چرا که زندگی، پر از ماجراهای ناشناخته است. با وجود همه‌ی ناامیدی‌ها، همچنان امید دارم. شاید بارها تنها مانده‌ام؛ اما دوستان و خانواده‌ام همیشه دستم را گرفته‌اند. شاید اشک ریخته‌ام؛ اما لحظات شادی را نیز تجربه کرده‌ام. سال نو، آغازگر فرصت‌های تازه است.

درس‌هایی که از همراهانم آموخته‌ام:

یک، همیشه برای رسیدن به هدفت، بیشتر از آنچه فکر می‌کنی تلاش کن.

دو، زندگی، مسیری پرپیچ‌وخم است. اگر درنگ کنی، ممکن است زمین بخوری؛ پس همیشه با احتیاط قدم بردار.

سه، زن بودن در افغانستان، سخت‌ترین کار است، اینکه دردها را تحمل کنی و حرفی نزنی، این‌که نگرانی‌هایت را در دل نگه داری و اینکه آنچه حق توست، برایت تنها یک آرزو بماند.

چهار، برای زندگی کردن، باید هدف داشته باشی تا به بیراهه نروی.

سال نو مبارک!

نویسنده: مهدیه احمدی

Share via
Copy link