تو توانایی و لیاقت هر آنچه را که در ذهن میپرورانی داری. نگذار تردیدها تو را از مسیری که برایش زاده شدهای منحرف کنند. دنیایی که تو را ضعیف میخواند، از قدرت درونیات در هراس است. از اینکه روزی فرا برسد که تو دیگر در قفسِ باورهای پوسیدهاش نمانی، سربلند و استوار در برابر تمام تحقیرها بایستی و حقات را مطالبه کنی، هراس دارد.
من یقین دارم که آن روز خواهد رسید؛ چون هیچ خورشیدی برای همیشه پشت ابر پنهان نمیماند، هیچ ظلمتی جاودانه نیست. تو آن نوری هستی که دیوارهای تاریکی را خواهد شکست. میتوانم آن روز را ببینم، روزی که سر بلند کردهای، با افتخار از وجودت سخن میگویی، نه فقط به عنوان یک دختر یا زن، بلکه به عنوان یک شاهکار الهی که هیچ چهارچوبی قادر به محدود کردنش نیست. آن روز نزدیک است. ادامه بده، محکم باش و حتی در اوج رنجها، در میان ویرانیها و دردهایی که کوه را خم میکند، لحظهای شک به دلت راه نده.
یاد دختری میافتم که سالها در سایهی ترس و تحقیر زندگی کرد. همه به او گفته بودند که باید مطیع باشد؛ چون میفهمیند که آرزوهایش بسیار بزرگاست و برای محدود کردنش باید او را مجبور به خاموشی کرد؛ اما روزی تصمیم گرفت برخیزد. او با دستان خالی جنگید، با چشمانی پر از اشک اما دلی پر از امید به راهش ادامه داد. راهی را رفت که هیچکس پیش از او جرئت پیمودنش را نداشت. حالا، او دیگر آن دختر ترسیدهی دیروز نیست. او زنی است که نامش را با افتخار بر تاریخ حک کرده است.
تو نیز میتوانی چنین باشی. تو نیز همان جوهره را در خود داری. شاید حالا زخم خوردهای، شاید بارها زمین خوردهای؛ اما مگر نه اینکه هر سقوطی مقدمهای برای برخاستن است؟ مگر نه اینکه هر طلوعی پس از تاریکی شب معنا پیدا میکند؟ به مسیرت ادامه بده. هر قدمی که برمیداری، دیواری از محدودیتها تَرَک برمیدارد. هر باری که قد راست میکنی، تاریخی از تحقیرها را در هم میشکنی. تو فقط یک فرد نیستی؛ تو نمادی از اراده، از تغییر، از امیدی که هیچ قدرتی نمیتواند خاموشش کند، هستی.
ارزش تو فراتر از تعریفهای دیگران است!
به گذشتهات نگاه نکن، به آنها که تو را دستکم گرفتهاند، به سدهایی که پیش رویت ساختهاند. نگاهت رو به افق باشد، به آیندهای که در آن، تو قویتر از همیشه خواهی درخشید. دنیا ممکن است بخواهد تو را نادیده بگیرد؛ اما تو خودت را ببین! تو را خداوند با روحی بزرگ خلق کرده است، با استعدادی بیانتها، با ارزشی که هیچکس حق ندارد آن را زیر سؤال ببرد، به این جهان آمدهای.
تو نه به تأیید دیگران نیاز داری و نه به اجازهی کسی برای پرواز باید پابند باشی. بالهایت را باز کن، حتی اگر دنیا تمام تلاشش را کرده باشد تا آنها را بشکند. تو ساخته نشدهای که در چارچوبهای دیگران بگنجی. تو آمدهای که مرزها را جابهجا کنی و تعریف جدیدی از قدرت، زیبایی و جسارت باشی.
تو تنها نیستی!
اگر روزی شک کردی، اگر روزی احساس کردی که دیگر توان ادامه دادن نداری، یادت باشد که هزاران دختر مثل تو، در گوشهوکنار این جهان، چشم به راهند تا تو راه را برایشان هموار کنی. تو تنها برای خودت نمیجنگی؛ تو برای تمام زنانی که صدایشان خفه شده، برای تمام دخترانی که رویاهایشان زیر پا له شده، ادامه میدهی. پس بایست! نگذار دنیا روحت را در هم بشکند. تو از آن ساخته نشدهای که تسلیم شوی، تو زاده شدهای که بدرخشی، که مرزها را جابهجا کنی و ثابت کنی هیچ محدودیتی نمیتواند ارادهی یک زن را به زنجیر بکشد.
تصور کن، اگر تو امروز قدم برنداری، شاید فردا دختری دیگر نیز امیدش را از دست بدهد؛ اما اگر برخیزی، اگر مسیرت را با افتخار ادامه بدهی، شاید هزاران دختر دیگر نیز جرئت کنند که برخیزند، بجنگند و تغییر ایجاد کنند. تو بخشی از زنجیرهی قدرتمندی هستی که تاریخ را شکل میدهد.
حالا وقت برخاستن است!
نگاه کن، زمین زیر قدمهایت به لرزه درآمده است. تاریخ در حال نوشتن نام توست. راهت را ادامه بده، چون تو برای بزرگترین پیروزیها ساخته شدهای.
و حالا از تو میپرسم: آیا آمادهای که برخیزی؟ آیا آمادهای که دنیا را متحیر کنی؟ آیا آمادهای که صدای خودت باشی و دیگر در سکوت فرو نروی؟
زمان آن رسیده که تو، با تمام قدرت و زیباییات، بدرخشی و نور و قدرتات را به همه نشان دهی!
نویسنده: معصومه صالحی