اسماش حمیده است. از نوجوانی تجربهی سرد و سرخوردگی دیار مهاجرت را با خود دارد. پس از آن به سمت آموزش رفته، اکنون دارای تحصیلات عالی است. پیش از آمدن طالبان در نهادهای اکثرا آموزشی هم درس داده و هم در بخشهای اداری تجربهی موفق کاری دارد. در کنار اینکه مسوولیت کامل خانواده را بهدوش میکشد، مادر دو فرزند است و از یک بیمار در خانه نیز پرستاری میکند.
حمیده ماستری/فوق لیسانس در «اقتصاد توسعه» دارد. پیش از آمدن دوبارهی طالبان، مصروف ختم دورهی ماستری، کار در یک مکتب خصوصی و حمایت از فرزندانش بودهاست. پس از ختم دورهی ماستریاش، به صورت پارهوقت در یکی از دانشگاههای خصوصی مصروف تدریس نیز بودهاست. همزمان با ورود طالبان، دختر و پسر حمیده هردو در مقطع لیسه درس میخواندند؛ اما طالبان که آمدند، رویاهای حمیده و دختر و پسر او، مثل هزاران دختر و پسر دیگر در افغانستان، نابود میشود.
او از آمدآمد طالبان تا امروز که بیش از سه سال از حاکمیت آنان در افغانستان میگذرد، سراسر حکایت ناامیدی برای کل جامعه، به خصوص حذف قطعی زنان از سوی طالبان را میکند. او عملا شاهد عملکردهای طالبان در این سه سال از نزدیک بوده و همهچیز را با چشم سر دیدهاست.
پیش از آمدن طالبان، حمیده رویاهای قشنگی برای فرزندانش داشت. دخترش که باید در ختم همان سال آموزشی امتحان کانکور میداد، در تلاش این نیز بود که با سپری کردن امتحان تافل، بورسیهی تحصیلی از دانشگاههای کشورهای پیشرفته در خارج از افغانستان بهدست بیاورد؛ اما آمدن طالبان، بر امیدی که حمیده با کار و تلاش برای خانواده دلش گرم بود و همچنان به رویاهای دخترش، نقطهی پایان داده میشود.
او مدتی پس از رویکار آمدن طالبان، بازهم از سوی مکتبی که قبلا در آن تدریس میکرد، پیشنهاد کاری در بخش مالی دریافت میکند و در آنجا مصروف کار میشود؛ اما کماکان منتظر تصمیم طالبان در مورد کار و فعالیت زنان میماند. جدا از آن، وقتی زیر سایهی طالبان به عنوان یک زن کار میکرده، ناامیدی و آیندهی مبهم از سوی مردان را نیز به چشم سر شاهد بوده است. در مدتی که او مصروف کار بوده، مسوولان امنیتی مکتب مربوطه همیشه به او و دیگر همکاران خانماش گوشزد میکردند که در زمان بررسی طالبان از مکتب متوجه خود باشند و کاری کنند که طالبان آنها را نبینند. چون پیش از آن طالبان در اعلامیهای حضور زنان را در ادارههای خصوصی و دولتی منع کرده بودند، حمیده و تمام زنانی که پس از آن فرمان مصروف کار بودند، باید طالبان آنان را در محل کار نمیدیدند؛ وگرنه عواقب بدی در انتظار آنان خواهد بود.
روز بررسی طالبان از مکتبی که حمیده در آنجا مسوول مالی بوده، فرا میرسد. مسوولان امنیتی مکتب به او و یک همکارش که او هم خانم بوده، اطلاع میدهند که پنهان شوند. حمیده و همکارش به ناچار دروازهی دفترشان را قفل میکنند و هردو زیر میز کاریشان پنهان میشوند: «زمانی که زیر میز مخفی شده بودیم، دلم خیلی برای خودم سوخت که به چه جرمی و با چه گناهی ترسیده بودیم؟ چرا باید مخفی میشدیم، مگر ما تبهکار بودیم که باید میترسیدیم و مخفی میشدیم؟ بله؛ آنجا جرم ما “زن بودن” ما بود.» آن روز آخرین روزکاری حمیده در آن مکتب بود و براساس فرمان منع کار و فعالیتهای اجتماعی زنان از سوی طالبان، حمیده هرگز کارش را دوباره به دست نیاورد و برای همیشه به خانهاش برگشت.
حمیده که همیشه نانآور خانوادهی خود بوده، از زمان آمدن طالبان تا کنون با مشکلات گوناگونی دستوپنجه نرم کردهاست. دخترش که باید امتحان کانکور میداد یا دنبال بورسیهی تحصیلی میبود، خانهنشین و پسرش هم با وجود مشکلات روحی و روانی راهی کشور ایران میشود. همچنان مشکلات اقتصادی باعث شدهاست که حمیده و خانوادهاش در وضعیت بدی بهسر ببرند. او میگوید که با آمدن طالبان همهچیز از بین رفت و تمام برنامههای ما برای رسیدن به هدف متوقف شد. او اضافه میکند: «همین تاریکی آینده و عدم اطمینان نسبت به آینده، به شدت نگرانکننده بود. از طرفی هم با وضعیتی که پیش آمد، احساس کردم تمام تلاشهای این سالهایم ضرب صفر شد و تمام دستاوردهای خود را از دسترفته میدیدم. شبها به سختی به خواب میرفتم، وقتی هم که خواب بودم، خواب آرامی نداشتم. روزها هم، تنها کاری که از دستم میآمد نگرانی و استرس بود. دخترم که هزاران امید و آرزو داشت، خانهنشین شده بود و کاری از دستم بر نمیآمد. بعد از گذشت مدتی، وضعیت مالی نیز نگرانکننده شد. کاری نداشتیم و پولهایی هم که داشتیم، کمکم رو به خلاصی میرفت. کمکم که پیش رفتیم وضع محدودیتها بیشتر شد؛ مخصوصا برای ما زنان و برای من که نان آور خانوادهام بودم وضع این محدودیتها و خانهنشین شدنم، جدای مسایل دیگر مشکلات مالی را حادتر میکرد.»
حمیده طالبان را شایستهی حکومتداری در کشور نمیداند و خاطرنشان میکند که طالبان همواره تلاش دارند که زمینههای پیشرفت و ارتقای ظرفیت در جامعه به خصوص زنان را محدود کنند. او اضافه میکند که با وجود مسدود کردن مکتب و دانشگاه برای دختران، امکان تحصیلِ دختران را در خارج از کشور نیز با وضع محدودیتها تقریبا ناممکن کردهاست. او میگوید: «امتحان تافل برای دختران بند شدهاست و مرکزهای آموزشی اجازه ندارند که با دختران همکاری کنند. مسافرت برای دختران سخت شدهاست و اجازهی خروج [از کشور] داده نمیشود.» او اضافه میکند: «این مشکلات و محدودیتها حتا فرصت تحصیلی در خارج از کشور را نیز از دخترم گرفته است و با اینکه انگلیسیاش در سطح عالیست، نمیتواند امتحان تافل بدهد. همچنان محدودیتهای مالی هم وجود دارد که نمی توانم به روشهای دیگری این فرصت را برای دخترم خلق کنم. مثلا نمیتوانم با این شرایط به یک کشور سوم برویم. همهی این مشکلات، نا امیدیها را در خانواده افزایش میدهد.»
به باور حمیده، طالبان به عنوان یک گروه متحجر و بنیادگرا، هرگز تغییر نمیکنند؛ چون بهانهی عملکرد آنان با پشتوانهی عقیدتی کار را بیش از همیشه سخت کردهاست. او میگوید که مسدود بودن دروازهی مکتب و دانشگاه به روی دختران یکی از نمونههای بارز اثبات تحجرگرایی طالبان است.
حمیده در صورت ادامهی حکمرانی طالبان در افغانستان، آینده را نگرانکننده توصیف میکند و همچنان وضع مالیات سنگین، با وجود بالا رفتن نرخ بیکاری بر مردم را کمرشکن تعریف میکند. از سویی میگوید که از لحاظ تحصیلی و فرهنگی جامعه در حال عقبگرد است: «از لحاظ تحصیلی و فرهنگی به عقب در حال حرکتیم، چرا که نخست، دختران بعد از صنف 6 حق تحصیل ندارند؛ پس نسل بعدی دختران ما بیسواد خواهند بود. دختران که بیسواد باشد، یک بخش جامعه که برای تغییر عمل خواهد کرد، فلج خواهد بود. از طرفی، تغییراتی هم که قرار است در نصاب آموزشی و دانشگاهها ایجاد شود، نسل پسرانی که هم پرورش خواهند یافت یک نسل متحجر و بنیادگرا خواهند بود. اگر این وضعیت را به عنوان مثال برای 20 سال [آینده] در نظر بگیریم در 20 سال آینده جامعهای کاملا متحجر خواهیم داشت که انعطافپذیری کمی برای تغییر وجود خواهند داشت؛ این واقعا ترسناک است.»
با رویکار آمدن طالبان، زنان بیش از هر طبقهای در جامعهی افغانستان از فعالیتهای اجتماعی کنار زده شد. بخش بزرگی از این زنان، در این مدت نانآور خانوادهی خود بودهاند. با حذف زنان، به خصوص زنان تحصیلکرده، فقر بیش از گذشته در خانوادهها سایه افگنده و ناامیدی همهگیر جامعهی افغانستان را به سمت نابودی سوق دادهاست. زنان در طول سالیان گذشته، بخشی عظیمی از نیرو و ظرفیت جامعه برای کار و پیشرفت بودهاند. اکنون طالبان، به عنوان تنها گروه حاکم در جهان، زنان را از کار و تحصیل منع کردهاند. حمیده و هزاران زن دیگر که نانآور خانوادهی خود بودند، اکنون در وضعیت بد اقتصادی، روحی و روانی در افغانستان بهسر میبرند.
احمدعلی حسنی