موج سیاه؛ رویای نظامی شدن یک دختر

Image

سیاه کردن کاغذ برای نوشتن رویاهایم همیشه برایم لذت‌بخش بوده است. این کار باعث می‌شود که بیشتر از همیشه برای رسیدن به آنها انگیزه پیدا کنم. رویاهای من زمانی شکل گرفت که کودک بودم. این رویاها پیش از دوران کنونی شکل گرفتند و باید بگویم که هنوز هم تغییری در آنها ایجاد نشده است.

وقتی وارد مکتب شدم، مثل هر کسی از من هم پرسیدند که می‌خواهی در آینده چه کاره شوی؟ من همیشه جواب می‌دادم: «من می‌خواهم یک نظامی شوم.»

یونیفورم اتو کشیده، پوتین‌های براق، کلاه نشان‌دار و حتی کارت هویت که قرار است در جیب سمت چپ لباسم باشد، همه‌ی این‌ها خواب را از چشم‌هایم ربوده‌اند. گاهی اوقات، وقتی به اسپ خود فکر می‌کنم، غرق در خیال می‌شوم.

اسم آن اسپ باید «موج سیاه» باشد، یک اسپ سفید که کاملاً برعکس اسمش است. حتی روزی را تصور می‌کنم که به سوی محل کار نظامی‌ام می‌روم. هنگام بیرون آمدن از خانه، سری به اسپ قوی و مغرورم می‌زنم که در حیاط خانه مشغول است. قرار است آخر هفته‌ها را با او بگذرانم. روزها و تابستان‌های زیادی را با هم خواهیم داشت. در روزهای گرم تابستان، روی چمن‌های سبز، من و «موج سیاه» خاطرات شیرین‌مان را خواهیم ساخت.

در دنیای رویاهاست که آزادیم، پس وسعت رویاهایم را به اندازه‌ی کهکشان‌ها می‌کشم و هر آن‌چه در خیال گنجانده شود، واقعیت پیدا می‌کند. هیچ‌چیزی نمی‌تواند مانع تبدیل شدن من به اسطوره شود؛ نه دوران، نه شرایط، نه محدودیت‌ها. زندگی همیشه پستی و بلندی دارد. باید آهسته و پیوسته امیدوار باشیم.

دوران معاصر من، خالی از محدودیت نیست، به ویژه برای من و دختران سرزمینم؛ اما هیچ‌وقت رویاهایم را به خاطر دختر بودنم کنار نخواهم گذاشت. خیلی‌ها گفته‌اند: «هه، یک دختر نظامی!» ولی این حرف‌ها برای من مهم نیست. من به کاخ رویاهایم خواهم رسید و تشویق‌ها و حمایت‌های مردم را با شوق و هیجان تماشا خواهم کرد.

من «مراسم قسم» را که برای نظامی شدن تحت شرایط خاص برگزار می‌شود، از همین حالا پذیرفته‌ام. نخستین قسمی که باید وفاداری به آن را نشان دهم، «تصویر کردن رویاهایم» است.

بحث فرصت هم بحث عمیقی است. گاهی منتظر واقعه‌ای هستی، واقع نمی‌شود، گاهی بدون دعا، چیزی که می‌خواهی مستجاب می‌شود. امیدوارم هرچه زودتر به اسطوره‌ای در قله‌ی آرزوهایم تبدیل شوم و بر آنها حکم‌رانی کنم. تمام رویاهایم را به حقیقت تبدیل کنم و هیچ‌گونه حسرتی در دلم باقی نماند.

به امید رسیدن به اوج خواسته‌هایم!

نویسنده: زهرا علی‌زاده، تیام

Share via
Copy link