امروز، به مناسبت روز دختر، از موجودی مینویسم که هنگام آفرینشش خداوند لبخند زد، آفتاب درخشید، گل شکفت و بلبل نوید آمدنش را به همه داد. از واژهای مینویسم که زیبایی چهرهاش با اراده و رؤیاهایش همراه است و این موجود که وجود عالم و آدم به او وابسته است، کسی نیست جز «دختر». بله، دختر!
دختر در طول تاریخ زندگی و سرنوشت قابل تاملی داشتهاست. وقتی تاریخ را مرور میکنم، تاریخی را میبینم که داشتن دختر در اکثر جوامع قدیمی و قرون وسطایی ننگ شمرده میشد و آنان را بهسادگی زندهبهگور میکردند. حالا به عنوان یک دختر، افسوس میخورم به آن روزهایی که کسانی را که روشنیبخش زندگی بودند، با آرزوها و رویاهایشان زندهزنده به گور میکردند، بدون اینکه حس کنند، توتهای از جگر شان را زنده به خاک کردند…!
امروز ناگزیرم از تمام شجاعت یک دختر یادآوری کنم تا جهان این روز را فراموش نکند. دختر همان مادریست که از جوانیاش گذشت تا بهترینها را به جامعه تقدیم کند. دختر همان همسریست که معنا و مفهوم عشق، صداقت و استقامت را برای مرد ثابت کرد. دختر همان خواهریست که نگذاشت تسلیم شویم یا تنهایی را احساس کنیم. دختری که بدون لبخندها و سلیقهاش، دنیا بیروح میشود، چطور میتوان نقش او را در زندگی و در جامعهی انسانی نادیده یا کمرنگ دانست؟
در این روز، که نماد مهربانی و زیباییست، میخواهم برای دختران سرزمینم بنویسم؛ دخترانی که در دل تاریکی، مانند خورشید تابیدند و شعاع هستی و استقامت شان تا خانهی امیدواری میتابند. ساعتها زمان گذاشتم تا بهترین توصیف را از قهرمانیتان بنویسم؛ اما واژهها کم میآورند. امیدوارم این نامه بتواند پیامم را به همهی دختران افغانستان برساند و بگوید که چقدر به بودنتان افتخار میکنم. خوشحالم که با زبان قلم میتوانم حرفهای ناگفتهام را با شما در میان بگذارم.
دختران قهرمان! این روز را آغازی برای پرواز بدانید. میدانم همگی چون پرندگانی در قفس، شوق پرواز داریم. پرندگانی که بیهیچ جرمی، پشت قفسهایی از جنس نابرابری زندانی شدهاند. اما باور داشته باشید که همین دلتنگیهای قفس، شما را به آزادی خواهد رساند. آن روزِ آزادی نزدیک است.
دختران سرزمینم، قصه زندگی ما دردناک است. بارها شکستمان دادند؛ اما ما دوباره ایستادیم. کتابهای خود را پنهان کردیم تا کسی نفهمد ما هم آرمانی داریم. زمانی ما را زندهبهگور میکردند، امروز میخواهند رؤیاهای ما را دفن کنند؛ اما نمیدانند ریشهی رؤیاهای ما چنان عمیق و استوار است که هیچ قدرتی یارای نابود کردنش را ندارد.
ما در دل نبردی سخت ایستادهایم. پس باید شجاعانه و صبورانه تا پایان راه بجنگیم. نگذاریم این نبرد ناتمام بماند. موفقیت آن است که در دشوارترین شرایط، یک گام جلوتر برویم. ما دختران، از جنس نوریم و از نسل زنان و مردان علمپرور که در گذشته از خود جانفشانیهای زیادی کردهاند. باید ثابت کنیم که جهان، از قدرت ما زیباتر و نیرومندتر میشود.
خواهرانم! جهان در برابر حقوق اساسی ما سکوت کرده و همین سکوت ما را به مبارزهی استوارتر وامیدارد. در این روز، از غیرت و استقامتتان قدردانی میکنم. میدانم هیچ مدالی توان ستایش قهرمانیتان را ندارد.
دختران سرزمینم افغانستان! عاشقانه زندگی کنید، حتی اگر ناممکن باشد. برقصید، بخندید، زندگی را زندگی کنید؛ چون بدون شما، دنیا بیرنگ است و خواهد مرد. همواره چون عقاب، به بلندترینها بیندیشید و بر قلههای بلند پرواز کنید، تا مسیر زندگیتان با افتخار و شکوه پایان یابد.
به من قول بدهید، دختران افغانستان، که تا هستیم، در برابر ظلم، بیعدالتی و نابرابری خواهیم جنگید. قول بدهید اگر سخت هم بود، همچون ققنوس، از میان خاکستر شکستها سربلند شوید و دوباره زاده شوید.
بدانید که ما در سرزمینی زندگی میکنیم که خاکش با اشکها، لبخندها و امیدهای ما آبیاری میشود. پس این تلاشها نهتنها رؤیاهایتان را شکوفا میکند، بلکه نسلهای آینده نیز، به مبارزهی حماسیتان درود خواهند فرستاد. ما همان کسانی خواهیم بود که وطن خود را به دستان خود بازمیگردانیم. آن زمان است که ما آزاد و سرزمین ما آباد خواهد بود.
دختران سرزمینم افغانستان! امیدوارم این نامه را در لحظههای ناامیدی به یاد آورید و تمام حرفهایش را به خاطر بسپارید؛ پیروزی نزدیک است و انتظار به پایان خواهد رسید.
با افتخار و عشق، رعنا اسماعیلی