یک سال دیگر سپری شد. چهار فصل، یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، روزها و شبها در هم آمیختند و خاطراتی را بر جای گذاشتند. سالی که با تمام خوشیها، دشواریها، امیدها و دلهرههایش به پایان رسید. در این سال، برخی به دنیا آمدند و زندگی را آغاز کردند و برخی دیگر چشم از جهان بستند و به خاطرهها پیوستند؛ اما خوشبختترین کسانیاند که هم سال گذشته را تجربه کردهاند و هم طعم خوش نوروز امسال را میچشند؛ آنانی که هنوز فرصت دارند تا طلوع بهاری دیگر را ببینند و از هوای تازهی سال نو نفس بکشند.
نوروز، جشنی باستانی است که از نسلهای دور در فرهنگ مردم افغانستان جایگاه ویژهای داشته و فرصتی برای تازه شدن و رهایی از اندوههای زندگی بوده است. این جشن تنها یک روز در تقویم نیست، بلکه پیامآور امید، آغاز و تولد دوباره است. مردم افغانستان با فرارسیدن سال نو، با شور و اشتیاق به استقبال نوروز میروند، خانههایشان را میآرایند، لباس نو بر تن میکنند، سفرههای رنگین میگسترند و با دلهایی پر از آرزو، آغاز دوبارهای را جشن میگیرند.
نوروز تنها تغییر یک تاریخ در تقویم نیست، بلکه فرصتی برای نوسازی زندگی و جان گرفتن دوباره است. همانگونه که درختان از خواب زمستانی بیدار میشوند، گلها شکوفه میدهند و زمین از نو زنده میشود، انسان نیز در این روز حس تازگی را تجربه میکند. نوروز، پیوندی عمیق میان انسان، طبیعت و فرهنگ اوست؛ یادآوری اینکه هر پایانی، آغازی دیگر را در پی دارد و پس از هر زمستان، بهاری فرا میرسد.
در میان همهی شهرهای کشور، مزار شریف با گلهای لالهی سرخش، میلهی گل سرخ و روضهی مبارک، بزرگترین میزبان جشن نوروز در افغانستان بوده است. مردم از سراسر کشور به این شهر میآمدند تا در جشنهای نوروزی شرکت کنند و در کنار زیارت روضه، لحظاتی را به شادی و شکرگزاری سپری نمایند.
یکی از مهمترین رسمهای نوروز در افغانستان، «جهنده بالا» در روضهی مبارک بود. هزاران تن در محوطهی روضه گرد هم میآمدند تا شاهد برافراشته شدن جهنده باشند. لحظهای که جهنده بالا میشد، نشانهای از آغاز سال نو بود. با شلیک توپ نوروزی، شور و سرور در میان مردم طنین میافکند. آوازخوانان ترانههای نوروزی میسرودند، مردان و زنان غرق در شادی میشدند و امید تازهای در دلها زنده میگردید.
اما امسال، برای چهارمین سال متوالی، نه صدای توپی در آسمان پیچید، نه جهندهای بالا شد و نه شور و سروری در خیابانهای مزار شریف دیده شد. طالبان نوروز را حرام دانسته و برگزاری این جشن کهن را منع کردهاند. آنان باور دارند که نوروز ریشه در سنتهای شاهی دارد و نباید گرامی داشته شود.
با اینهمه، مردم افغانستان تسلیم این محدودیتها نشدهاند. آنان باوجود همهی فشارها، باز هم نوروز را جشن میگیرند، هرچند نه مانند گذشته. شاید دیگر ساز و سرود در کوچهها طنین نیفکند؛ اما نوروز همچنان در دلهای مردم زنده است. آنان در خانههایشان سفرهی هفتمیوه میچینند، لباس نو میپوشند و با امید به روزهای بهتر، سال نو را خوشآمد میگویند.
نوروز، جشن گلهاست؛ جشنی که امید را در دلهای خستهی مردم زنده نگه میدارد و پیامآور نشاط، نو شدن و آغاز دوباره است. در دل تمام این سختیها، هنوز هم روزنهای از امید باقی مانده است. همانگونه که درختان، باوجود سرمای زمستان، بهار را از یاد نمیبرند و با نخستین نسیم نوروزی شکوفا میشوند، مردم این سرزمین نیز امیدشان را از دست نمیدهند و در انتظار روزهای روشن آیندهاند.
به امید روزی که سال نو را باشکوهتر از همیشه، در کنار هموطنانمان جشن بگیریم. به امید روزی که آرامش به کشور بازگردد، مهاجران آواره، هنرمندان و عزیزانی که در سرزمینهای دیگرند، دوباره به خانه برگردند و نوروز را کنار هم جشن بگیریم. روزی که بار دیگر صدای توپ نوروزی در آسمان طنینانداز شود، جهندهی روضهی مبارک برافراشته گردد و مردم، بیهیچ ترسی، رقصکنان و شادمان، به استقبال بهار بروند.
نویسنده: زینب صالحی